ندیمهای جوان در مونت کارلو با مرد جوان ثروتمندی به نام ماکسیم دو وینتر که همسرش ربهکا را به تازگی از دست دادهاست آشنا میشود. آن دو عاشق یکدیگر شده و ازدواج میکنند. ماکسیم همسرش را به عمارت باشکوه ماندرلی میآورد، اما خدمتکاران که هنوز به همسر اول ماکسیم که به طرز مشکوکی جان دادهاست وفادارند، خانم دو وینتر جدید را با بیمیلی به عنوان بانوی خانه میپذیرند. در رأس آنان خانم دانوِر، ندیمهٔ وفادار ربهکاست که بانوی زیبارویش را همچنان میستاید و برخوردی سرد و ترسناک با بانوی جدید خانه دارد.